سلسله مباحث امامت و مهدویت (13): باورداشت مهدویت

مشخصات کتاب

عنوان و نام پدیدآور : باورداشت مهدویت/لطف الله صافی گلپایگانی.

مشخصات نشر : قم: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج)، 1391.

مشخصات ظاهری : 56ص.

فروست : سلسله مباحث امامت و مهدویت؛ 13.

وضعیت فهرست نویسی : در انتظار فهرستنویسی (اطلاعات ثبت)

یادداشت : چاپ اول.

شماره کتابشناسی ملی : 3129829

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

ص: 3

سلسله مباحث امامت و مهدویت (13)

باورداشت مهدویت

حضرت آیت اللّه العظمی

آقای حاج شیخ لطف اللّه صافی گلپایگانی

ص: 4

سلسله مباحث امامت و مهدویت

نام کتاب: باورداشت مهدویت

مؤلف: آیت اللّه العظمی لطف اللّه صافی گلپایگانی

صفحه آرا: امیرسعید سعیدی

ناشر: انتشارات مسجد مقدّس جمکران

چاپخانه و شمارگان: وفا / 2000 جلد

نوبت و تاریخ چاپ: اوّل / بهار 1390

قیمت: 600 تومان

شابک: 4 _ 307 _ 973 _ 964 _ 978

مرکز پخش: انتشارات مسجد مقدّس جمکران

تلفن و نمابر: 7253700 ، 7253340 _ 0251

قم _ صندوق پستی: 617

ص: 5

فهرست مطالب

باورداشت مهدویت

باورداشت مهدویت••• 9

الهام گیری از باورداشت مهدویت••• 19

اساس عقیده به مهدویت••• 23

کتاب های مستقل درباره مهدویت••• 25

اسامی مشایخ و اساتید فن و صاحبان کتاب های جامع حدیث••• 28

اسامی برخی از مشاهیر از تابعین••• 29

اسامی روایت کنندگان درباره حضرت مهدی علیه السلام ••• 29

از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله ••• 29

چهل حدیث پیرامون باورداشت مهدویت

چهل حدیث••• 33

ص: 6

ص: 7

باورداشت مهدویت

اشاره

ص: 8

ص: 9

باورداشت مهدویت

اشاره

بدون شّک "عقیده به مهدویت" و اعتقاد به ظهور حضرت مهدی علیه السلام به عنوان منجی عالم بشریت، باوری صرفا اسلامی است که براساس کتاب و سنّت پدید آمده و همگی مسلمانان پیشین و پسین، بر آن اتّفاق نظر دارند و حتّی گروهی از بزرگان و صاحب نظران به متواتر بودن(1) احادیث وارده در این باب حکم نموده اند.

این باورداشت، به عنوان اندیشه ای اسلامی، بر پایه قوی ترین برهان های نقلی و عقلی استوار است و بررسی تاریخ و شواهد بسیار آن، بهترین تأیید بر صحّت متانت آن به شمار می رود وهیچ یک از مسلمانان _ چه از شیعیان و چه از اهل سنّت _ به انکار یا تشکیک در آن نپرداخته است، مگر برخی از افراد تازه به دوران رسیده که تحت تأثیر تبلیغات غربیان قرار گرفته و در دام های استعمار گرفتار آمده و فرهنگ


1- متواتر به معنی "پیاپی"؛ و در اصطلاح حدیث شناسی، به احادیث متعدّده ای گفته می شود که روایت کنندگان آن در هر طبقه، به گونه ای زیاد باشند که از مجموع روایات آنها "علم عادی" به صدور آن کلام از معصوم علیه السلام حاصل آید. به عبارت دیگر: اختلاف راویان و تعدّد آنها در نقل یک خبر از معصوم علیه السلام به حدّی باشد که توافق آنان بر "کذب" و همدستی آنان در "جعل خبر" ممکن نباشد.

ص: 10

را جز با انکار الهام و روایات قطعیه و یا تعریف و تأویل آن در چهارچوب مقاصد منکرین دیانت و مادّی گرایان تفسیر و تحلیل نمی کنند.

این کژاندیشان بدین وسیله کوشیدند تا دری را بگشایند که اگر _ خدای نخواسته _ گشوده گشت، دیگر راهی برای اعتماد بر سنّت و استناد به آن و اطمینان به ظاهر کتاب و سنّت باقی نمی ماند و آیین شریف اسلام و دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله براساس خواسته بدعت گذاران و هواپرستان، دست خوش تغییر و تحریف قرار می گیرد.

به راستی اگر چنین روایاتی که بزرگان علم حدیث و کارآزمودگان و نام آوران این رشته در گذشته و حال به تواتر و قطعی بودن آنها تصریح کرده اند، بتواند مورد انکار و تردید قرار گیرد، پس وضع و حال دیگر روایاتی که "خبر واحد"(1) شمرده می شوند، یا حداقل در این درجه از اعتبار نیستند، چه خواهد بود؟

گروهی از اندیشمندان اسلامی نسبت به این گونه منحرفین از کتاب و سنّت، که با جرأت و جسارت نسبت به ساحت قدس خداوند و پیامبر گرامی اش علیه السلام ، به ایجاد شکّ و تردید و تحریف در اصل مسلّم مهدویت پرداخته اند، اعلام خطر نموده و کتاب ها و مقالاتی را در ردّ و ابطال نظریات آنان نگاشته اند.


1- "خبر واحد"؛ خبری است که نقل کننده آن، یک یا چند "راوی" باشد، تا آنجا که به حدّ "تواتر" نرسیده باشد. و در اصطلاح حدیث شناسی، تقسیم بندی های مختلف و اقسام گوناگونی دارد. مشهورترین اقسام آن در رابطه با "راوی" عبارتند از: «صحیح، حسن، موثّق و ضعیف».

ص: 11

آنچه مسلّم است اینکه: در پس پرده این توطئه، جز دست های پلید کسانی که درصدد سست کردن اعتقادات مسلمانان و خدشه دار کردن متون اسلامی هستند، دستی را نمی توان دید. در گذشته همین التزام و اعتقاد و پایبندی مردم به کتاب و سنّت پاک پیامبر صلی الله علیه و آله بود، که دشمنان و استعمارگران را از نفوذ در کشورهای اسلامی باز می داشت و راه سلطه بر این بلاد را بر روی آنان می بست و اکنون نیز به خوبی پیداست که چیزی جز سست شدن همین مبانی اعتقادی و کم شدن پایبندی ها به قرآن مجید و روایات شریفه نیست، که راه نفوذ و سلطه را بر بیگانگان گشوده است! خداوند ما را از فتنه های گمراهان و هواپرستان و مزدوران استعمار در امان بدارد.

قابل ذکر اینکه: در تضعیف "باور مهدویت" و احادیث مربوط به آن، اثری از پیشگامان اهل سنّت نیست و در بین صحابه قرن اوّل هجری و تابعین نیز ذکری از آن به میان نیامده است. و خنده آور است که این بی خبران و غرب باوران _ که به شدّت از شناخت حقایق اسلامی و فهم مصالح مسلمین دور هستند _ گاهی دایه مهربان تر از مادر شده، و این عقیده را سبب اختلاف و درگیری بین مسلمانان و قیام علیه حکومت ها و موجب تبلیغات سیاسی دانسته اند و گاهی نیز به برخی اختلافاتی که بین پاره ای از احادیث این باب است، استناد کرده اند.(1)


1- از جمله این اختلافات، اختلاف بر سر نامِ "پدر" بزرگوار حضرت مهدی علیه السلام است که در پاره ای از روایات اهل سنّت، عبارتِ «اسم ابیه اسم ابی» به حدیث مشهور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله : «اسمه اسمی وکنیته کنیتی» افزوده شده است. به این معنا که: «نام مهدی همنام من، و کنیه او همانند کنیه من، و اسم پدر او مانند اسم پدر من است» و یا اختلاف بر سر زمان تولد و مدت عمر و علامات قبل از ظهور، که همگی این موارد در خود مدارک اهل سنّت قابل بررسی بوده و نظر مشهور شیعه نیز بر طبق احادیث وارده در همان کتاب ها قابل اثبات است.

ص: 12

و همه اینها، از عجیب و غریب ترین نوع استدلالاتی است که در ردّ سنّت شریف نبوی صلی الله علیه و آله به آن تمسک شده است. از آن رو که:

اوّلاً: بر وقوع ذکر این عقیده بین صحابه و تابعین صدر اوّل اسلام، و بر اینکه خود پیامبر صلی الله علیه و آله اولین پایگاه برای نشر "عقیده به مهدویت" در بین مسلمانان بوده اند، چه دلیلی قوی تر و محکم تر از وجود خود این احادیث متواتره، در اصلی ترین و معتبرترین کتاب های اهل سنّت است؟!

و چه برهانی روشن تر از اجماع علمای مسلمین، و این که آنان هیچ کس از مدعیان مهدویت را با استناد به "عدم صحّت ظهور مهدی علیه السلام " ردّ نکرده اند؛ بلکه در ردّ ادّعای چنان افرادی، به "عدم وجود صفات و نشانه های خاص مهدی علیه السلام در آنها" استناد کرده اند، چنان که حکایت "محمّد بن عجلان" با "جعفر بن سلیمان" و آنچه فقیهان و اشراف اهل مدینه درباره آنان گفته اند، شاهدی آشکار در این زمینه به شمار می رود.(1)


1- جریان محمّد بن عجلان در کتاب "البرهان فی علامت مهدی آخرالزمان" ص 174 نقل شده است. محمّد بن عجلان یکی از فقهای مدینه بود که در زمان حکومت بنی عباس با مردی به نام محمّد بن عبداللّه محض که از نسل امام حسن مجتبی علیه السلام بود، بیعت کرد. منصور، خلیفه عباسی که بسیاری از سادات حسنی را به جرم مخالفت با دستگاه حکومت کشته بود، محمّد بن عجلان را احضار کرد و بعد از تحقیق درباره بیعت او با محمّد بن عبداللّه، دستور داد که دست او را ببرند، و گفت: این دستی که با دشمن من بیعت کرده است، باید بریده شود. فقهای مدینه وساطت کردند و گفتند: این مرد تقصیری ندارد؛ چون فقیه است و برطبق روایات خیال کرده که محمّد بن عبداللّه بن محض، همان "مهدی امّت" است. از این رو با او بیعت کرده و قصد دشمنی با تو را نداشته است.

ص: 13

پس اگر این همه احادیث، با توجّه به فراوانی و تواتری که دارند و با عنایت به اجماع و اتفاقی که از ناحیه علمای اسلامی بر مضمون این احادیث صورت گرفته است، نتواند دلیل بر صحّت و استواری "عقیده به مهدویت" باشد، پس به کدامین دلیل می توان استناد کرد؟ و درستی انتساب کدامین عقیده اسلامی به صحابه و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را می توان اثبات نمود؟

ثانیا: شاید هرگز هیچ عقیده و یا اصلی را نتوان یافت که بر سر آن اختلاف و درگیری و نزاع صورت نگرفته باشد. حتّی می توان گفت که: نزاع ها و درگیری ها پیرامون مسائل خداشناسی و نبوّت پیامبران الهی علیهم السلام نیز، بیش از مسئله "مهدویت" به وقوع پیوسته است، چنان که بین مکتب اشاعره و غیر آنان، و بین پیروان مذاهب اهل سنّت (شافعی، حنفی، حنبلی، مالکی) و غیر آنان، درگیری ها؛ بلکه جنگ های خونین بسیار اتفاق افتاده است.

بلکه می شود گفت: بر سر مفاهیمی همچون "عدالت" و "امنیت"

ص: 14

و سایر مفاهیمی که همه انسان ها بر لزوم آن اتّفاق نظر دارند، و بر سر تحقّق آنها و یا دفع کسانی که آنها را وسیله ای برای مقاصد سیاسی خویش قرار می دادند، جنگ های خانمان برانداز و معرکه های خونینی در گرفته است. و چه بسا که تعداد قربانیان بشریت، که به اسم "اقامه حقّ" و "رعایت عدالت و برابری" و "حمایت از آزادی انسان و حقوق او" به خاک و خون غلطیده اند، بیشتر از تعداد قربانیان هر موضوع و عنوان دیگری باشد.

نتیجه اینکه: پوشیده شدن حقّ به باطل، و عرضه باطل به جای حقّ، اگرچه از طرف اهل باطل و منحرفین، بسیار صورت می گیرد؛ لکن به حقّ ضرری نمی رساند و خدشه ای وارد نمی کند، چنان که خداوند بزرگ می فرماید:

«بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَلَکُمُ الْوَیْلُ مِمّا تَصِفُونَ»؛(1)

«بلکه ما حقّ را بر باطل می افکنیم تا آن را در هم شکافد و باطل را نابود گرداند، آن زمان باطل از بین رونده و باطل شدنی است، و وای بر شما از آنچه درباره خداوند توصیف می کنید».

علاوه بر اینکه باید توجّه داشت: فریب خوردن عوام و قبول ادعای دروغین دجّال گونه های مدّعی مهدویت(2) توسّط آنان، در بیشتر موارد


1- سوره انبیاء، آیه 18.
2- تعداد کسانی که در طی تاریخ اسلام، ادّعای مهدویت داشته و به انگیزه های مختلف، به دروغ خود را "قائم آل محمّد علیهم السلام " معرّفی کرده اند، یا برخی از مریدان آنها، این عنوان را به دروغ بر ایشان تبلیغ و ترویج کرده اند، بیش از پنجاه نفر می باشد.

ص: 15

به خاطر عدم آشنایی آنان به نشانه های حضرت مهدی علیه السلام و نسب شریف ایشان و ویژگی های خاصّی است که برای ایشان در احادیث گوناگون(1) مورد تصریح قرار گرفته است، و گرنه در این باب، جایی برای گمراهی و گمراه ساختن دیگران وجود ندارد.

این وظیفه علما و اندیشمندان است که "عقیده به مهدویت" را تبیین کنند و هدف های آن را به مردم بشناسانند و ویژگی ها و نشانه هایی را که به وسیله آنها "حضرت مهدی موعود علیه السلام " از دغل پیشگان مدّعی "مقام مهدویت" باز شناخته می شود، برای توده مسلمانان برشمارند و توضیح دهند.

ثالثا: یکی از فرق هایی که بین احادیث متواتره و غیره متواتره(2) وجود دارد، این است که: در "متواتر لفظی تفصیلی"(3) یقین و باور قطعی نسبت به صدور آن حدیثِ معین از ناحیه معصومین علیهم السلام _ به عین همان


1- برای شناختن این خصوصیات، از حیث اصل و نسب و سیمای ظاهری و کیفیت اخلاق و رفتار، و از حیث علامات و معجزات و نحوه ظهور و حکومت آن بزرگوار، می توان به کتاب هایی که در این باب نوشته شده؛ همچون مهدی موعود، منتخب الاثر و ... مراجعه نمود.
2- غیر متواتر؛ اعمّ از خبر یک یا چند راوی، و اعمّ از اینکه قراینی بر صحّت و صدور آن از معصوم علیه السلام وجود داشته یا نداشته باشد، تعبیری دیگر از همان "خبر واحد" است.
3- احادیث بسیاری با اسناد گوناگون و به وسیله راویان مختلف، از معصومین علیهم السلام نقل شده اند؛ امّا همگی آنها از حیث مضمون و لفظ کاملاً یکسان بوده و در تعابیر و کلمات، هیچ اختلافی با هم ندارند؛ چنان که همه این راویان، اتّفاق دارند بر اینکه: از پیغمبر صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: «انّی تارک فیکم الثقلین، کتاب اللّه و عترتی».

ص: 16

کلمات و الفاظِ موجود در متن حدیث _ حاصل می شود و در چنین حدیثی ممکن نیست اختلاف و تعارض ایجاد شود، مگر توسط حدیث متواتر دیگری که با همین خصوصیات، مفاد معنایی خلاف(1) حدیث اوّل داشته باشد؛ که در این صورت باید به وسیله ایجاد موافقت بین دو معنا و جمع بین دو حدیث به وسیله حمل عام بر خاص (تخصیص عام) و حمل مطلق بر مقید (تقیید مطلق) و یا حمل ظاهر بر اظهر (تقدیم اظهر) و مانند اینها، تنافی و اختلافِ ظاهری و ابتدایی بین دو روایات را حل کرد.

اگر چنین جمعی ممکن نبود، ظاهر هر دو روایت از اعتبار ساقط گردیده و هیچ کدام صلاحیت برای استناد حکمی به آن را نخواهد داشت.

امّا در "متواتر اجمالی"(2)؛ اختلاف و تعارضی که در عبارات و متون


1- این مخالفت بین دو حدیث متواتر، به گونه ای نیست که با هم تضادّ و تناقضی داشته باشند. بلکه یکی از آن دو به عنوان شرط یا قید یا خصوصیّتی زاید بر دیگری، قابل جمع با آن می باشد.
2- احادیث متعدّده ای که اگرچه در الفاظ و تعابیرشان اختلافاتی وجود دارد؛ امّا به خاطر کثرت راویان، به گونه ای هستند که می توان علم اجمالی پیدا کرد به اینکه حداقل یکی از آنها با همین الفاظ و کلمات وارده در حدیث از معصوم علیه السلام صادر گردیده است. مثلاً در بعضی از این گونه روایات آمده است که: خبری که راوی مؤمن آن را نقل کرده باشد، حجت است. و در بعضی دیگر آمده است: خبری که راوی آن راستگو باشد، حجت است. در بعضی دیگر آمده است: خبری که روایت کننده آن، عادل باشد، حجت است. در اینجا علم پیدا می کنیم که حداقل یکی از این روایت ها، صحیح و صادر شده از معصوم است. حال در این میان، روایتی را که خاص تر از بقیّه روایات است، و شمول کمتری دارد، و به عبارت دیگر: بقیه روایات هم آن را به نوعی تأیید می کنند، اختیار کرده و به مضمونش عمل می نماییم. در مثال مذکور، آخرین دسته این روایات؛ یعنی حجّت بودن "خبر عادل" است؛ زیرا اگر راوی عادل باشد، حتما مؤمن و راستگو هم هست، و دو دسته قبلی آن را شامل می شوند.

ص: 17

احادیث هست، مشکلی ایجاد نمی کند؛ بلکه به آن روایتی که از همه روایت های آن مجموعه، اخصّ است و شمول کمتری دارد، اخذ می شود.

امّا در "متواتر معنوی"(1)؛ به قدر مشترک همه احادیث و مضمونی که در همگی آنها تکرار شده و مورد اتّفاق کلّ آن مجموعه است، أخذ می شود.

بنابراین، اختلاف داشتن متن و مضمون احادیث، زیانی به متواتر بودن آنها نمی زند؛ بلکه در احادیث غیر متواتر نیز، این اختلاف متن، ضرری به صحّت آن "حدیث صحیحی" که بین آنهاست، وارد نمی کند؛ زیرا در این صورت هم روایت صحیح تر، و روایتی که به خاطر مطابقت مضمون آن با کتاب یا سنّت قطعی یا به خاطر قوی بودن متن


1- مجموعه ای از احادیث که همگی بر معنایی خاصّ یا حکمی معین "دلالت مشترک" دارند، اگرچه در الفاظ و تعابیر با یکدیگر اختلاف دارند. به شکلی که در بین این مجموعه، هیچ حدیثی را نتوان یافت که به طور قطع و یقین، مضمون و متن و الفاظش، همگی از ناحیه معصوم علیه السلام صادر شده است. مثل روایت هایی که درباره کیفیت جنگ های امیرالمؤمنین علی علیه السلام با الفاظ و تعابیر و مضامین گوناگون وارد شده اند، ولی همگی آنها در اثبات شجاعت بی نظیر برای مولا علی علیه السلام متفّق هستند و مثل حکایات فراوان و نقل های متفاوتی که درباره بخشش و کرم حاتم طایی در کتاب های مختلف وجود دارد که از همگی آنها به آنه که قدر مشترک و مضمون عامّ بین همه آنهاست، یقین و علم قطعی پیدا می شود و آن، وجود حاتم در زمانی که زمان های گذشته و دارا بودن جود و بخشش بسیار توسط او می باشد.

ص: 18

حدیث یا به خاطر تأیید مضمون آن توسّط شواهد و قراینی خاصّ، نسبت به حدیث دیگر متعارض با آن، رجحان و برتری دارد، مورد عمل قرار می گیرد.

این امور را، جز کسانی که در علم حدیث شناسی دارای تجربه و مهارت کافی باشند، باز نمی شناسند، و اگر جز این بود و به خاطر کمترین تعارض و اختلافی باید همه احادیث متعارض کنار گذاشته می شد، لازم بود که کلّیه روایات یا حداقل اغلب آنها، از درجه اعتبار ساقط باشند، که نتیجه اش تغییر چهره دین اسلام در اکثر احکام شرعی و دستورات فقهی بود؛ زیرا کمتر موضوعی در عقاید و احکام و تاریخ و تفسیر قرآن کریم و مانند آنها پیدا می شد، که احادیث وارد شده در آن موضوع، بدون اختلاف و تعارض باشند؛ اگرچه تعارضی "ناپایدار" به "عموم و خصوص" یا "اطلاق و تقیید".

بنابراین، در از بین بردن این تعارضات ابتدایی که در گفتگوهای عادی مردم نیز وجود دارد، و در تشخیص حدیث درست از نادرست و حدیث قویّ از ضعیف و روایت معتبر از غیر معتبر، تنها راه این است که به قواعد و مقرراتی که در نزد عُقلا و اندیشمندان معتبر است، استناد گردد و به خبرگان و اشخاص صلاحیت دار رجوع شود و بدین وسیله بعضی از احادیث را به بعضی دیگر بازگردانده و در صورت امکان جمع بین روایات و عمل به روایتی که از نظر سندی یا مضمونی قوّت و متانت بیشتر دارد، یا با قرآن کریم و سنّت ثابت شده و مانند آن،

ص: 19

موافق تر است، به این قاعده عمل شود و از ردّ کردن روایت و نادیده گرفتن آن خودداری گردد.

نتیجه کلام اینکه: اخبار و روایاتی که درباره "مهدویت" از معصومین علیهم السلام وارد شده، همگی باید در پرتو چنین قواعدی بحث و بررسی شود، چنان که احادیث متواتره ای داریم، مورد عمل قرار گیرد، و در اخبار غیر متواتره نیز، بعضی به بعضی تقویت شده، و برخی، برخی دیگر را تفسیر کند، و اگر خبر ضعیفی هم هست، ملاحظه شواهد و قرائن و بقیه موارد تأییدِ معتبر، در آن عمل شود.

از این رو می توان گفت: هیچ کسی احادیث وارده در باب "عقیده به مهدویت" را مردود و شبهه دار نمی پندارد، مگر ناآگاهانِ به صناعت حدیث شناسی، یا آگاهانی که تحت تأثیر تبلیغات باطل و فتنه های گمراهی آفرین استعمارگران، با سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله به دشمنی برخاسته اند.

الهام گیری از باورداشت مهدویت

بر کسی پوشیده نیست که عقیده به ظهور حضرت مهدی علیه السلام ، عقیده ای است که امید می آفریند و نشاط و تلاش ایجاد می کند، سستی و ناامیدی و کسالت را از بین می برد، حرکت های اصلاح گرانه و اسلام خواهانه را تشویق می کند، و جان های شورنده بر استکبار و استضعاف را تقویت می نماید.

[دین] اسلام هنوز به کمال اهداف خویش نرسیده و به مرحله تحقّق همه آرمان هایی که برای جامه عمل پوشاندن به آنها آمده است،

ص: 20

دست نیافته است. آینده از آنِ اسلام است و ناگزیر باید روزی فرا برسد که اسلام عزیز بر همه گیتی حکمروا باشد و همه ستمگری ها و حقّ کشی ها را از بین ببرد.

دنیا به زودی به دامن اسلام پناه خواهد آورد و نیاز دنیا به اسلام هر روز ظاهرتر از روز پیش به چشم می خورد. نور اسلام هر روز روشن تر، و پرتوی آن هر روز درخشان تر از قبل در همه دنیا احساس می شود.

شکست نظام های استکباری رایج و فروپاشی احزاب شرک آلود غیر انسانی، و عدم موفّقیت برنامه های اقتصادی و سیاسی آنان در گسترش امنیت و آسایش مردمی، و ناکام ماندن این سیاست ها در تحقّق اهداف انسانی، و از بین بردن جهل و ستم و کینه جویی ها و نژادپرستی ها، روز به روز دل ها را برای قبول اسلام آماده تر ساخته و مردم دنیا را برای پذیرش برنامه های الهی آن _ که یگانه راه حلّ مشکلات بشریت است _ مشتاق تر می سازد.

بشریتِ سرگردان امروز، هرگز گمشده خود را در نظام های شرقی و غربی نیافته و نخواهد یافت؛ بلکه این نظام ها و مکتب های غیر الهی، برای انسانِ امروز دست آوردی جز فروماندگی بیشتر و دشوارتر شدن کارها و مشکلات و فزونی فحشا، منکرات، فساد، گردن فرازی و استکبار نداشته است.

"اعتقاد به مهدویت" درک ما را نسبت به "کرامت انسان" بیدار می کند

ص: 21

و این باور را که: «زمین، نه از آنِ ستم پیشگان و استعمارگران؛ بلکه از آنِ خداست، و فرجام کار برای تقواپیشگان است و خداوند آخرین پیامبر و رسول گرامی اش حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را با هدایت و آیین حقّ برای غلبه بر تمامی ادیان تاریخ فرستاده است» تقویت می کند و دوستی حقیقت و عدالت و نیکوکاری را در دل های ما جای می دهد و ما را برای برتری بخشیدن به کلمه توحید و برپا داشتن حدود الهی و اجرای حکم و قانون اسلام، به نهضت و قیام وا می دارد و پیوند ما را با مبادی و اصول اسلامی پایدار می سازد و در عمل به مسؤولیت هایی که برعهده داریم، مورد بازخواست قرار می دهد.

خدای تبارک و تعالی _ که راستگوترین است _ در این باره می فرماید:

«هُوَ الَّذِیآ أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»؛(1)

«اوست که رسول گرامی اش را با هدایت و آیین حقّ فرستاد تا آن را بر همه دین ها برتری بخشد، اگرچه ناخوشایند مشرکین باشد».

و می فرماید:

«وَعَدَ اللّه ُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ


1- سوره توبه، آیه 33.

ص: 22

لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الاْءَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنا یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئا وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فأُولآئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»؛(1)

«خداوند به کسانی از شما که ایمان آورند و عمل شایسته انجام دهند، وعده داده است که آنان را در زمین به خلافت رساند، چنان که پیشینیان آنان را خلافت بخشید و دینی را که بر ایشان پسندیده است، اقتدار و تمکین دهد و ترس و هراس را به آرامش و امنیت تبدیل کند، تا تنها مرا بپرستند و چیزی را شریک و همتای من قرار ندهند، و هرکس بعد از آن، کفر ورزد از فاسقان به شمار آید».

و چنان که می فرماید:

«وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الاْءَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ»؛(2)

«ما می خواهیم بر مستضعفین زمین منّت گذاریم و آنان را پیشوایان مردم و وارثان زمین قرار دهیم».

و باز چنان که می فرماید:

«وَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِینَ * إِنَّهُمْ لَهُمُ


1- سوره نور، آیه 55.
2- سوره قصص، آیه 5.

ص: 23

الْمَنصُورُونَ * وَإِنَّ جُندَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ»؛(1)

«کلمه و تقدیر ما از ابتدا درباره بندگان رسالت یافته خود _ قبل از انگیزش آنان به پیامبری _ بر این قرار گرفته که همانا آنان یاری شدگانند و لشکریان ما پیروزمند و غلبه یافتگانند».

اساس عقیده به مهدویت

اساس در عقیده به مهدویت و غلبه اسلام بر تمامی ادیان و منتهی شدن سیر طبیعی دنیا به حاکمیت اسلام و فرامین الهی، و یگانه شدن قوانین و نظام های موجود، و خلافت مؤمنان و شایستگان در زمین، و تبدیل ترس و هراس بشریت به امان و امنیت، و نابودی همه مظاهر استضعاف و استکبار، همگی در همان نیروی اوّلیه ای است که به طرزی شگفت، برای نابودی همه مظاهر شرک و استکبار و آزادسازی انسان از سلطه طواغیت و خارج ساختن بشریت از ذلّت بندگی مردم به سوی عزّت بندگی خداوند، در نهاد دعوت اسلام و باور توحیدی و کلمه اخلاص به ودیعت نهاده شده است.

اینکه می بینیم: دنیا به سوی جامعه ای یگانه و بین المللی و ادغام بعضی جوامع در بعضی دیگر و کاستن امتیازات سیاسی و نظامی و نژادی در حرکت است و دانش و پیشرفت صنعتی؛ یگانه شدن بشریت و یکی شدن اقوام و ملیت های مختلف را میسّر ساخته است و توسعه ارتباطات و پیوندهای بین ملّت ها و قومیت های گوناگون، آن


1- سوره صافات، آیه 171 _ 173.

ص: 24

را مانند اهل شهری؛ بلکه محلّه ای واحد قرار داده است؛ همگی زمینه ساز آینده ای درخشان، بر اساس تعالیم اسلام و قرآن به شمار می رود؛ یعنی همان طور که بشریت جامعه های قبیله ای را پشت سر نهاده و در حرکت خویش، به تأسیس جوامع شهرنشین، براساس وحدت منطقه یا منافع سیاسی یا اقتصادی یا نژادی رسیده است که هر کدام خواستار غلبه و تسلّط بر دیگری است، یقینا در همین سیرِ رو به رشد، روزی از این حکومت های جزئی و وحدت های ناچیز رهایی یافته و به وحدتی بزرگ و حکومتی الهی و جهانگیر _ که هیچ اختصاصی به فرد یا طایفه یا منطقه یا نژادی مخصوص نخواهد داشت _ دست پیدا خواهد کرد که همانا حکومت اسلام و قرآن است، حکومتی که همگان را شامل می شود و همه در آن مساوی اند.

ما مسلمانان، همچنان که همه خبرهای غیبی خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله را باور داریم و چنان که به فرشتگان خدا و کتاب ها و پیامبران او ایمان داریم، و آنچه را که از جزئیات و تفاصیل معاد و بهشت و دوزخ و مانند آن _ که جز به وسیله وحی و خبر دادن پیامبر صلی الله علیه و آله قابل اثبات نیست _ به ما خبر داده اند، تصدیق می کنیم، همین طور به وعده خداوند نیز _ که آن را در کتاب مجیدش خطاب به ایمان آورندگان و همه بشریت بیان فرموده و ما را زبان پیامبران و رسولانش نسبت به آن بشارت بخشیده، و پیامبر راستگو و امین ما آن را به آگاهی ما رسانده است _ ایمان داریم و نسبت به تحقّق این وعده الهی در وراثت صالحان و حکومت اسلام و قرآن در تمام جهان، تردیدی به خود راه نمی دهیم و از خدا می خواهیم که ما را

ص: 25

بر این عقیده و بر تمام مبادی و اصول اسلامی و باورهای اصیل و صحیح، پایدار و ثابت قدم بدارد.

«رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَهَبْ لَنا مِنْ لَدُنکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهّابُ»؛(1)

«پروردگارا! بعد از اینکه ما را هدایت فرمودی، ضلالت و گمراهی را به دل های ما راه مده و از جانب خویش رحمتی خاصّ به ما عنایت کن، که همانا تو بسیار بخشنده و عنایت کننده ای».

کتاب های مستقل درباره مهدویت

دانشمندان اسلامی همواره به روایات مربوط به حضرت مهدی علیه السلام اهتمامی خاص داشته و در استخراج و تحقیق و رساندن آنها به جامعه و محکم کردن ایمانِ به آنها در قلوب مردم، سعی و تلاش فراوان داشته اند. از این رو علاوه بر آوردن این روایات در کتب "سُنن" و "مَسانید" و "جوامع" و غیره، کتاب های روایی مستقل و مجموعه های احادیث خاصّ در این زمینه فراوان نگاشته اند.

از آن میان، ما به افزون از سی کتاب که به شکل مستقلّ، به کوشش بزرگان اهل سنّت در این باره تألیف شده است، آگاهی یافتیم که به عنوان نمونه می توان از کتاب های "البیان فی اخبار صاحب الزمان" و "القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر علیه السلام " و "عقد الدرر"


1- سوره آل عمران، آیه 8.

ص: 26

و "العرف الوردی" و ... نام برد. این کتاب ها و نظایر آنها، کمترین چیزی را که اثبات می کنند، این است که "باورداشتِ مهدویت" باوری اسلامی است که اساس آن به کتاب و سنّت نبوی صلی الله علیه و آله برمی گردد و همه پیشینیان و صحابه و تابعین به آن اعتقاد داشته اند و اختصاصی به مذهبی خاصّ از مذاهب مختلف مسلمین ندارد.

اینکه خود این عقیده، یکی از دلایل قطعی بر پایان یافتن سلسله پیامبران الهی به وجود شریف پیامبر گرامی اسلام «حضرت محمّد صلی الله علیه و آله » است، و اینکه آیین او هرگز نسخ نخواهد گشت و اینکه حضرت مهدی علیه السلام _ چنان که در کتاب "المهدی" از "سنن ابوداود" آمده و احادیث صحیحه متعدّدی به آن تصریح دارند _ دوازدهمین جانشین اوست. آخرین نفر از جانشینانی است که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله امّت خویش را به آمدن یکایک آنان بشارت بخشیده است و این بشارات همگی در احادیث گوناگونی که با سندهای فراوان در "مسند احمد بن حنبل" و "صحیح بخاری" و "صحیح مسلم" و غیر آنها نقل شده است، مورد اعتراف همگان است.

هرکس بخواهد به میزان قوّت و اعتبار آنچه که مدرک و مستند مسلمانان در «عقیده به مهدویت» قرار گرفته، آگاهی یابد و کثرت روایات این باب، و فراوانی مؤلّفین و جمع آورندگان آنها را دریابد، و شهرت این روایات در بین اندیشمندان و دانشمندان اسلامی را غیر قابل انکار بیند، باید به کتاب های "جوامع"، "سنن"، "مسانید" و کتاب های "تفسیر"، "تاریخ"، "رجال"، "فرهنگ نامه ها"، "لغت نامه ها"

ص: 27

و غیر آن مراجعه نماید، تا بفهمد که برشمردن همه این احادیث و کتاب های مربوطه کاری بسیار دشوار است.

ما در این مختصر، تنها درباره یکی از این کتاب ها که پیرامون این موضوع نگاشته شده، سخن می گوییم و به عنوان نمونه ای از این گونه تألیفات و به عنوان دلیلی بر بسیاریِ چشمگیر این مطالب در کتاب های دیگر، به بررسی آنچه در این کتاب آمده است، می پردازیم. این کتاب "البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان علیه السلام "(1) نام دارد.

امّا کتاب و مؤلّف آن، هر دو بی نیاز از تعریف هستند؛ زیرا خود کتاب از کتاب های مشهور و معروف است که نسخه خطّی آن در چندین کتابخانه بزرگ موجود است و اخیرا چاپ جدیدی از این کتاب با استفاده از تصویربرداری از نسخه خطّی موجود در کتابخانه مسجدالحرام در مکّه مکرّمه عرضه شده است و ما خود نیز نسخه خطّی دیگری از آن را که در کتابخانه مسجد اعظم قم _ از یادگارهای مرحوم مغفور آیت اللّه العظمی بروجردی _ حفظ و نگهداری می شود، مشاهده کرده ایم.

مؤلّف این کتاب، عالم بزرگ و محدث مشهور «علی بن حسام الدین بن عبدالملک المتقی الشاذلی المدینیّ الهندی» متوفی به سال 977 هجری قمری است. وی نویسنده ای معروف است و شرح حالش


1- این کتاب که متأسفانه تاکنون به فارسی ترجمه نشده است، دارای ابواب مختلف است که در هر باب مجموعه ای از مشهورترین و معتبرترین روایات اهل سنّت، درباره حضرت مهدی علیه السلام و خصوصیات آن حضرت و نشانه های ظهور ایشان جمع آوری شده است.

ص: 28

در کتاب هایی که پیرامون زندگی نامه های علما و بزرگان اهل سنّت نگاشته شده است، موجود است. چنان که در مقدمه و نسخه چاپ شده همین کتاب نیز شرح زندگانی و آثار و مقامات او درج گردیده است.

برخی از آنچه در این کتاب آمده و برآنیم تا آگاهی مختصری نسبت به آن پیدا کنیم، عبارتند از: اسامی آن دسته از مشایخ و راویان و صاحبان کتاب های "جامع"، "سنن" و "مسانید" که احادیث مربوط به "عقیده به مهدویت" را در کتاب های خویش روایت کرده اند، و مؤلّف این کتاب نیز روایات وارده را از ایشان نقل کرده است، و نیز اسامی گروهی از علمای مشهور و تابعینی(1) که پس از عهد پیامبر صلی الله علیه و آله این احادیث و اخبار را روایت کرده اند و نیز اسامی گروهی از صحابه که خود، بدون واسطه از رسول اللّه صلی الله علیه و آله نقل حدیث کرده اند.

اسامی مشایخ و اساتید فن و صاحبان کتاب های جامع حدیث

1_ طبرانی 2_ ابونعیم اصفهانی 3_ خطیب بغدادی 4_ ابن ابی شیبه 5_ نعیم بن حمّاد، یکی از اساتید امام بخاری صاحب "صحیح بخاری" 6_ الحاکم 7_ احمد 8_ مارودی 9_ بزّاز 10_ ترمذی 11_ دارقطنی 12_ ابن ماجه 13_ ابویعلی موصلی 14_ ابن عساکر 15_ مسلم 16_ ثعلبی 17_ ابوداود 18_ ابن جوزی 19_ ابن ابی اسامه 20_ تمام بجلی 21_ رویانی 22_ ابن منده23_ حسن بن سفیان شیبانی24_ عثمان بن سعید


1- تابعین به کسانی گفته می شود که زمان پیامبر صلی الله علیه و آله را درک نکرده اند؛ لکن با اصحاب و یاران نزدیک پیامبر صلی الله علیه و آله که پس از پیامبر می زیسته اند، همنشینی و مصاحبت داشته و از آنان نقل روایت نموده اند.

ص: 29

دانی 25 _ ابوالحسن حوبی 26 _ ابن کثیر 27 _ ابن سعد 28 _ واقدی 29_ ابوبکر بن مقری 30_ ابن مناوی 31_ ابوغنم کوفی 32 _ ابن مردویه 33_ ابن خزیمه 34 _ ابوعوانه 35 _ ابوبکر اسکافی 36 _ دیلمی 37_ قرطبی 38_ ابن لهیعه 39_ ابوبکر احمد بیهقی 40_ ابوالحسن آبری 41_ ابن حبّان 42_ ابوبکر احمد بن محمّد بن عبداللّه بن صدقه.

اسامی برخی از مشاهیر از تابعین

1_ عاصم بن عمرو بجلی 2_ سعید مسیّب 3_ ابوجعفر محمّد بن علی الباقر علیه السلام 4_ اسحاق بن یحیی 5_ شهر بن حوشب 6_ زهری 7_ مطر الورّاق 8_ طاووس 9_ صباح 10_ عمرو بن علی 11_ مکحول 12_ کعب بن علقمه 13_ قتاده 14_ عبداللّه بن حارث 15_ محمّد بن حبیر 16_ ارطاة بن منذر 17_ حَکم بن عیینه 18_ ابوقبیل 19_ ابن ابی طلحه 20_ کثیر بن مرّه 21_ ابن سیرین 22_ مجاهد 23_ خالد بن سعد 24_ ابومریم 25_ شریک 26_ ابوارطاة 27_ ضمرة بن حبیب 28_ حکم بن نافع 29_ خالد بن معدان 30_ محمّد بن حنفیه 31_ سدی 32_ سلیمان بن عیسی 33_ بقیة بن ولید 34_ ولید بن مسلم 35_ قیس بن جابر 36_ عمرو بن شعیب 37_ ابن شوذب 38_ دینار بن دینار 39_ معمّر 40_ فضل بن دکین 41_ سالم بن ابی جعد 42_ محمّد بن صامت 43_ حکیم بن سعد 44_ ابراهیم بن میسره 45_ ابوامیّه.

اسامی روایت کنندگان درباره حضرت مهدی علیه السلام از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله

1_ علی بن ابی طالب 2_ عمار بن یاسر 3_ حذیفه یمانی 4_ ابوسعید

ص: 30

خدری 5_ طلحة بن عبیداللّه 6_ ابن عمر 7_ عبداللّه بن مسعود 8_ جابر بن عبداللّه 9_ عبدالرحمان بن عوف 10_ عمر بن خطّاب 11_ ابن عباس 12_ ابوهریره 13_ انس بن مالک 14_ ابوامامه 15_ هلالی 16_ ابوطفیل 17_ الحسن علیه السلام 18_ الحسین علیه السلام 19_ ثوبان 20_ ابی بن کعب 21_ جابر بن سمره 22_ جابر صدفی 23_ عبداللّه بن عمرو بن عاص 24_ عمرو بن عاص 25_ امّ سلمه 26_ عایشه 27_ اسماء بنت عمیس 28_ امّ حبیبه.

در اینجا بعد از ذکر اسامی، به خاطر افزایش آگاهی خواننده و خالی نبودن این نوشتار از متون این احادیث و نیز به منظور کسب ثواب و اجری که در احادیثی مانند:

«مَنْ حَفِظَ مِنْ أُمَّتِی أَرْبَعِینَ حَدِیثا حَشَرَهُ اللّه ُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَقِیها»؛(1)

«هر کس از امّت من، چهل حدیث را حفظ نماید، خداوند روز قیامت، او را به عنوان فقیه محشور می فرماید».

وعده داده شده است،(2) درصدد برآمدیم که چهل حدیث از احادیث نقل شده در این کتاب را _ که افزون از دویست حدیث می باشد _ در این نوشتار ذکر نماییم. وما توفیقی الاّ باللّه.


1- از فرمایشات رسول اللّه صلی الله علیه و آله .
2- از شافعی نقل شده است که درباره این گونه احادیث گفت: مراد از این چهل حدیث، احادیثی است که درباره فضایل و مناقب علی بن ابی طالب علیه السلام وارد شده است. در همین زمینه، داستان عجیبی از احمد بن حنبل نیز نقل شده است که طالبین آن می توانند به کتاب اربعین از شیخ ابوالفتح محمّد بن احمد بن ابی الفوارس متوفّی سال 412 هجری قمری مراجعه نمایند.

ص: 31

چهل حدیث پیرامون باورداشت مهدویت

اشاره

ص: 32

ص: 33

چهل حدیث

1_ احمد و ابن ابی شیبه و ابن ماجه و نعیم بن حمّاد در کتاب "فتن"، از علی علیه السلام نقل کرده اند که آن حضرت فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

«اَلْمَهْدِیُّ مِنّا أَهْلُ الْبَیْتِ، یُصْلِحُهُ اللّه ُ فِی لَیْلَةٍ»؛(1)

«مهدی علیه السلام از ما اهل بیت است، خداوند امر او را در یک شب اصلاح خواهد فرمود».

2_ ابوداود و ابن ماجه و طبرانی و حاکم، از امّ سلمه روایت کرده اند که گفت: شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

«اَلْمَهْدِیُّ مِنْ عِتْرَتِی، مِنْ وُلْدِ فاطِمَةَ»؛(2)

«مهدی علیه السلام از سلاله من است، از فرزندان فاطمه علیهاالسلام ».

3_ حاکم و ابن ماجه و ابونعیم، از انس بن مالک روایت کرده اند که وی گفت: شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

«نَحْنُ سَبْعَةٌ وُلْدِ عَبْدِالْمُطَّلِبِ سادَةُ أَهْلِ الْجَنَّةِ: أَنَا وَحَمْزَةُ وَعَلِیُّ وَجَعْفَرُ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ وَالْمَهْدِیُّ»؛(3)


1- ص 89، باب 2، ح 1.
2- ص 89، باب 2، حدیث 2.
3- ص 89، باب 2، حدیث 3.

ص: 34

«ما هفت نفر از فرزندان عبدالمطلب، سروران اهل بهشت هستیم: من و حمزه و علی و جعفر و حسن و حسین و مهدی».

4_ ترمذی به طریق صحیح از ابوهریره نقل کرده است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیا إِلاّ یَوْمٌ، لَطَوَّلَ اللّه ُ ذلِکَ الْیَوْمَ، حَتّی یَلِیَ الْمَهْدِیُّ»؛(1)

«اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نماند، خداوند آن روز را آنقدر طولانی می کند که مهدی علیه السلام در پی آید».

5_ طبرانی در الاوسط از طریق عمرو بن علی روایتی را از علی بن ابی طالب علیه السلام نقل کرده که از پیامبر صلی الله علیه و آله سؤال کرد:

«أَ مِنَّا الْمَهْدِیُّ أَمْ مِنْ غَیْرِنا یا رَسُولَ اللّه ِ؟ قالَ: بَلْ مِنّا؛ بِنا یَخْتِمُ اللّه ُ کَما بِنا فَتَحَ، وَبِنا یَسْتَنْقِذُونَ مِنَ الشِّرْکِ، وَبِنا یُؤَلِّفُ اللّه ُ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ بَعْدَ عَداوَةِ الشِّرْکِ»؛(2)

«آیا مهدی از بین ماست یا از بین دیگران؟ یا رسول اللّه! در جواب فرمود: بلکه از ماست، خداوند همچنان که به ما آغاز فرمود، به ما هم ختم خواهد کرد. به وسیله ماست که مردم از شرک نجات می یابند، به وسیله ماست که خداوند بین دل های


1- ص 90، باب 2، حدیث 5.
2- ص 91، باب 2، حدیث 7.

ص: 35

مردم الفت و پیوند ایجاد می کند، بعد از آنکه به دشمنی حاصله از شرک، بینشان جدایی افتاده باشد».

6_ نعیم بن حمّاد و ابونعیم از طریق مکحول از علی بن ابی طالب علیه السلام روایت کرده اند که فرمود:

«قُلْتُ: یا رَسُولَ اللّه ِ! أَ مِنّا آلُ مُحَمَّدٍ الْمَهْدِیُّ أَمْ مِنْ غَیْرِنا؟ فَقالَ: لا بَلْ مِنّا، یَخْتِمُ اللّه ُ بِهِ الدِّینَ کَما فَتَحَ بِنا، یُنْقِذُونَ مِنَ الْفِتْنَةِ کَما أَنْقَذُوا مِنَ الشِّرْکِ، وَبِنا یُؤَلِّفُ اللّه ُ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ، وَبِنا یُصْبِحُونَ بَعْدَ عَداوَةِ الْفِتْنَةِ إِخْوانا کَما أَصْبَحُوا بَعْدَ عَداوَةِ الشِّرْکِ إِخْوانا فِی دِینِهِمْ»؛(1)

«گفتم: ای رسول خدا! آیا مهدی علیه السلام از بین ما آل محمّد صلی الله علیه و آله است یا از بین غیر ما؟ فرمود: نه بلکه از بین ماست، خداوند دین را همچنان که گشود، به وجود او ختم خواهد کرد، مردم به وسیله ما از فتنه نجات می یابند چنان که از شرک نجات یافتند، و به وسیله ماست که خداوند بین دل های مردم الفت و پیوند ایجاد می کند، و به وسیله ماست که مردم بعد از دشمنیِ برخاسته از فتنه، با یکدیگر برادر شدند».

7_ حارث بن ابی اسامه و ابونعیم از ابوسعید نقل کرده اند که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:


1- ص 91، باب 2، حدیث 8.

ص: 36

«لَتَمْلاَءَنَّ الاْءَرْضَ ظُلْما وَعُدْوانا، ثُمَّ لَیَخْرَجَنَّ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی حَتّی یَمْلاَءَها قِسْطا وَعَدْلاً کَما مُلِئَتْ عُدْوانا وَظُلْما»؛(1)

«زمین پر از ستم و دشمنی می شود و به درستی، مردی از اهل بیت من قیام خواهد کرد تا زمین را از عدل و داد پر کند چنان که پر از دشمنی و ستم شده باشد».

8_ طبرانی در کتاب «الکبیر» و ابونعیم از ابن مسعود نقل کرده اند که گفت: رسول اللّه صلی الله علیه و آله فرمود:

«یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی، یُواطِئ اسْمُهُ اسْمِی وَخُلْقُهُ خُلْقِی، یَمْلاَءُها قِسْطا وَعَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْما وَجَوْرا»؛(2)

«مردی از اهل بیت من قیام خواهد کرد، اسمش همانند اسم من و اخلاقش همانند اخلاق من است، او زمین را پر از عدل و داد کند، چنان که پر از ظلم و جور شده باشد».

9_ ابونعیم از حذیفه نقل کرده است که گفت: رسول اللّه صلی الله علیه و آله فرمود:

«وَیْحَ هذِهِ الاْءُمَّةَ مِنْ مُلُوکٍ جَبابِرَةٍ، یَقْتُلُونَ وَیُخِیفُونَ الْمُطِیعِینَ إِلاّ مَنْ أَظْهَرَ طاعَتَهُمْ؛ فَالْمُؤْمِنُ التَّقِیُّ لَیُصانَهُمْ بِلِسانِهِ، وَیَفِرُّ مِنْهُمْ بِقَلْبِهِ وَجَنانِهِ. فَإِذا أَرادَ اللّه ُ تَعالی أَنْ یُعِیدَ الاْءِسْلامَ عَزِیزا قَصَمَ کُلِّ جَبّارٍ عَنِیدٍ، وَهُوَ الْقادِرُ عَلی ما یَشآءُ أَنْ یُصْلِحَ أُمَّةً بَعْدَ فَسادِها. یا حُذَیْفَةُ! لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیا إِلاّ


1- ص 91 و 92، باب 2، حدیث 10.
2- ص 92، باب 2، حدیث 11.

ص: 37

یَوْمٌ، لَطَوَّلَ اللّه ُ ذلِکَ الْیَوْمَ حَتّی یَمْلِکَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی رَجُلٌ، تَجْرِی الْمَلاحِمَ عَلی یَدَیْهِ، وَیُظْهِرُ الاْءِسْلامَ وَلا یُخْلِفُ وَعْدَهُ، وَهُوَ سَرِیعُ الْحِسابِ»؛(1)

«وای بر این امّت از پادشاهان ستمگر! مردم را می کشند و اطاعت کنندگان پروردگار را می ترسانند، مگر کسی را که فرمان بری و اطاعت از آنان را اظهار کند. پس انسان باایمان و پرهیزکار باید با زبانش با آنان بسازد؛ امّا در قلب و با جوارحش از آنان بگریزد. پس اگر خدای بزرگ بخواهد اسلام را عزیز گرداند، هر ستمگر عناد پیشه ای را درهم خواهد شکست و او بر آنچه بخواهد تواناست و می تواند امّت را بعد از تباهی اصلاح فرماید _ و حالشان را نیکو گرداند _ ای حذیفه! اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند همان یک روز را آن چنان طولانی خواهد کرد که مردی از اهل بیت من به حکومت رسد، به دست او پیشامدهایی عجیب به وقوع می پیوندد و خداوند _ به دست او _ اسلام را پیروز می کند و در وعده هایش خلاف نمی کند و او محاسبه گری سریع است».

10_ حسن بن سفیان و ابونعیم از ابوهریره نقل کرده اند که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:


1- ص 92، باب 2، حدیث 12.

ص: 38

«لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیا إِلاّ لَیْلَةً، لَیَمْلِکُ فِیها رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی»؛(1)

«اگر از عمر دنیا جز یک شب باقی نمانده باشد، خداوند در همان یک شب، مردی از اهل بیت مرا به حکومت خواهد رسانید».

11_ رویانی در کتاب مسند خویش و ابونعیم از حذیفه نقل کرده اند که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«اَلْمَهْدِیُّ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِی، لَوْنُهُ لَوْنٌ عَرَبِیٌّ، وَجِسْمُهُ اِسْرآئِیلِیٌّ، عَلی خَدِّهِ الاْءَیْمَنِ خالٌ کَأَنَّهُ کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ، یَمْلاَءُ الاْءَرْضَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْرا وَظُلْما، یَرْضی فِی خِلافَتِهِ أَهْلُ الاْءَرْضِ وَأَهْلِ السَّمآءِ وَالطَّیْرِ فِی الْجَوِّ»؛(2)

«مهدی علیه السلام مردی از فرزندان من است، رنگ رخساره اش، رنگ عرب ها و اندامش، اندام اسرائیلی هاست،(3) بر گونه راستش خالی هست که مانند ستاره ای درخشان است. زمین را از عدالت پر می سازد چنان که از ستم و حقّ کشی پر شده باشد. در زمان خلافت و رهبری او، زمینیان و آسمانیان و پرندگان فضا راضی و خوشنود خواهند بود».

12_ ابونعیم از حسین علیه السلام روایت کرده است که همانا پیامبر صلی الله علیه و آله به فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمودند:


1- ص 92، باب 2، حدیث 13.
2- ص 93 و 94، باب 2، حدیث 16.
3- یعنی از نظر جثّه و طول قامت مثل آنهاست.

ص: 39

«یا بُنَیَّةُ! الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِکِ»؛(1)

«ای دخترک من! مهدی از فرزندان توست».

13_ ابن عساکر از حسین علیه السلام روایت کرده است که همانا پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

«اِبْشِرِی یا فاطِمَةُ! الْمَهْدِیُّ مِنْکِ»؛(2)

«ای فاطمه! تو را بشارت باد که مهدی علیه السلام از نسل تو است».

14_ طبرانی در کتاب الکبیر و ابونعیم از هلال _ یا هلالی _ نقل کرده اند که پیامبر صلی الله علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام فرمود:

«وَالَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ مِنْهُما _ یَعْنِی الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ _ مَهْدِیُ هذِهِ الاْءُمَّةِ. إِذا صارَتْ الدُّنْیا هَرَجا وَمَرَجا، وَتَظاهَرَتْْ الْفِتَنُ وَتَقَطَّعَتْ السُّبُلَ، وَأَغارَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ، فَلا کَبِیرٌ یَرْحَمُ صَغِیرا وَلا صَغِیرٌ یُوَقِّرُ کَبِیرا، یَبْعَثُ اللّه ُ عِنْدَ ذلِکَ مِنْهُما مَنْ یَفْتَحُ حُصُونَ الضَّلاّةِ وَقُلُوبا غَفَلا؛ یَقُومُ بِالدِّینِ فِی آخَرِ الزَّمانِ، کَما قُمْتُ بِهِ فِی أَوَّلِ الزَّمانِ، وَیَمْلاَءُ الدُّنْیا عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْرا»؛(3)

«سوگند به آن که مرا به حقیقت مبعوث گردانید! مهدی این امّت از نسل این دو نفر است _ اشاره به حسن و حسین علیهماالسلام _ زمانی که دنیا آشفته گردد و فتنه ها ظاهر شوند و راه ها کوتاه


1- ص 94، باب 2، حدیث 17.
2- ص 94، باب 2، حدیث 17.
3- ص 94 و 95، باب 2، حدیث 19.

ص: 40

گردند و برخی مردم بر برخی دیگر هجوم آورند که نه بزرگسالان به خردسالان رحم کنند و نه خردسالان به بزرگسالان احترام نهند، در آن زمان خداوند از نسل این دو، کسی را بر می انگیزد که حصارهای گمراهی را می گشاید و دل های غفلت زده را بیدا می کند و در آخرالزمان دین را به پا می دارد، چنان که من در ابتدا آن را به پا داشتم و دنیا را از عدالت پر می سازد چنان که از ستم پر شده باشد».

15_ نیز او (نعیم بن حمّاد) از علی علیه السلام و عایشه از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده است که فرمود:

«اَلْمَهْدِیُّ رَجُلٌ مِنْ عِتْرَتِی، یُقاتِلُ عَلی سُنَّتِی کَما قاتَلَتُ أَنَا عَلَی الْوَحْیِ»؛(1)

«مهدی مردی از خاندان من است، او بر طبق سنّت من _ با مخالفین _ می جنگد چنان که من بر طبق وحی الهی می جنگیدم».

16_ نیز او (نعیم بن حمّاد) از علی علیه السلام نقل کرده است که فرمود:

«اَلْمَهْدِیُّ رَجُلٌ مِنّا مِنْ وُلْدِ فاطِمَة»؛(2)

«مهدی علیه السلام مردی از _ نسل _ ما از فرزندان فاطمه علیهاالسلام است».

17_ طبرانی از عوف بن مالک نقل کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:


1- ص 95، باب 2، حدیث 21.
2- ص 95، باب 2، حدیث 23.

ص: 41

«یَجِیءُ فِتْنَةً غَبْراءَ مُظْلَمَةً، تَتْبَعُ الْفِتَنُ بَعْضُها بَعْضا حَتّی یَخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی یُقالُ لَهُ الْمَهْدِیُّ؛ فَإِنْ أَدْرَکْتَهُ فَاتَّبِعْهُ وَکُنْ مِنَ الْمُهْتَدِینَ»؛(1)

«فتنه ای سخت تیره و تاریک فرا می رسد، فتنه ها پشت سر هم _ بر مردم _ وارد می شوند، تا اینکه مردی از اهل بیت من قیام کند که مهدی خوانده می شود. اگر او را دریافتی پیروی او باش تا از هدایت یافتگان باشی».

18_ دانی از حکم بن عُیینه نقل کرده است که گفت: به محمّد بن علی عرضه داشتم: شنیدم که از نسل شما مردی ظهور می کند که در این امّت عدالت را برپا می دارد، فرمود:

«إِنّا نَرْجُو ما یَرْجُو النّاسُ، وَإِنّا نَرْجُو ما لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیا إِلاّ یَوْمٌ لَطَوَّلَ اللّه ُ ذلِکَ الْیَوْمَ حَتّی یَکُونَ ما تَرْجُوهُ هذِهِ الاْءُمَّةُ، وَقَبْلَ ذلِکَ فِتَنِ شَرٍّ؛ فِتْنَةً یُمْسِی الرَّجُلُ مُؤْمِنا وَیُصْبِحُ کافِرا، وَیُصْبِحُ مُؤْمِنا وَیُمْسِی کافِرا، فَمَنْ أَدْرَکَ ذلِکَ مِنْکُمْ فَلْیَتَّقِ اللّه َ وَلْیَکُنْ مِنْ إِجْلاسِ بَیْتِهِ»؛(2)

«همانا ما به همان چیزی که مردم امید دارند، امید بسته ایم و امیدواریم که اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند همان یک روز را آن چنان طولانی کند که آنچه را این


1- ص 103، باب 4، فصل 1، حدیث 2.
2- ص 104، باب 4، فصل 1، حدیث 7.

ص: 42

امّت به آن امید بسته اند، تحقق پذیرد و قبل از آن بدترین فتنه ها پدید می آید، چنان که شخصی از برخی مردم، در شب مؤمن است و صبح که می شود کافر شده است، یا در صبح مؤمن است و شب که می رسد کافر گردیده است، پس اگر کسی از شما به چنین فتنه ای گرفتار شد، باید تقوای الهی پیشه کند و باید کناره گزینی و خانه نشینی اختیار کند».

19_ امام ابوعبداللّه نعیم بن حماد در کتاب الفتن از عمار بن یاسر نقل کرده است:

«إِذا قُتِلَتِ النَّفْسُ الزَّکِیَّةُ، وَأَخُوهُ تَقْتُلُ بِمَکَّةَ ضَیْعَةً، نادی مُنادٍ مِنَ السَّمآءِ: أَنَّ أَمِیرَکُمْ فُلانٌ وَذلِکَ الْمَهْدِیُّ الَّذِی یَمْلاَءُ الاْءَرْضَ حَقّا وَعَدْلاً»؛(1)

«زمانی که نفس زکیه کشته شود و برادرش در مکّه به نبردی شدید پردازد، ندا دهنده ای از آسمان ندا دهد که امیر و فرمانروای شما فلانی است و او همان مهدی است؛ کسی که زمین را از حقیقت و عدالت آکنده سازد».

20_ طبرانی در کتاب الاوسط از طلحة بن عبیداللّه، از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرده است:

«سَتَکُونُ فِتْنَةً لا یَهْدَأُ مِنْها جانِبٌ إِلاّ جاشَ مِنْها جانِبٌ، حَتّی


1- ص 112، باب 4، فصل 2، حدیث 7.

ص: 43

یُنادِی مُنادٍ مِنَ السَّمآءِ: أَنَّ أَمِیرَکُمْ فُلانٌ»؛(1)

«فتنه ای خواهد بود، هنوز طرفی از این فتنه آرام نگرفته که طرف دیگری بر می شورد _ قسمتی از آن آرامش نیابد مگر آن که قسمتی دیگر از آن برمی آشوبد _ تا آن که ندا دهنده ای از آسمان ندا در می دهد: همانا امیر و فرمانروای شما فلانی است».

21_ ابونعیم و خطیب در کتاب "تلخیص المتشابه" از ابن عمر نقل کرده اند که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«یَخْرُجُ الْمَهْدِیُّ وَعَلی رَأْسِهِ مَلَکٌ یُنادِی: إِنَّ هذا مَهْدِیُّ فَاتَّبِعُوهُ»؛(2)

«مهدی قیام می کند در حالی که بالای سر او فرشته ای ندا می دهد: این مهدی است از او پیروی کنید».

22_ ابونعیم از علی علیه السلام روایت کرده که فرمود:

«إِذا نادی مُنادٍ مِنَ السَّمآءِ: أَنَّ الْحَقَّ فِی آلِ مُحَمَّدٍ، فَعِنْدَ ذلِکَ یَظْهَرُ الْمَهْدِیُّ عَلی أَفْواهِ النّاسِ وَیَشْرَبُونَ حُبَّهُ، وَلا یَکُونُ لَهُمْ ذِکْرٌ غَیْرُهُ»؛(3)

«زمانی که ندادهنده ای از آسمان ندا می دهد که: حقّ در خاندان محمّد صلی الله علیه و آله است. در آن هنگام نام مهدی بر زبان های مردم


1- ص 71، باب 2، حدیث 1.
2- ص 72، باب 2، حدیث 2.
3- ص 73، باب 1، حدیث 4.

ص: 44

آشکار می گردد و محبّت او را به دل می گیرند و از غیر او یاد نمی کنند».

23_ نیز او (نعیم بن حماد) از شهر بن حوشب نقل کرده است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«فِی الْمُحَرَّمِ یُنادِی مُنادٍ مِنَ السَّمآءِ: أَلا إِنَّ صَفْوَةَ اللّه ِ مِنْ [خَلْقِهِ فُلانٌ] فَاسْمَعُوا لَهُ، أَطِیعُوهُ فِی سَنَةِ الصَّوْتِ الْمُعْمَعَةِ»؛(1)

«در ماه محرم، ندا کننده ای از آسمان ندا می دهد: آگاه باشید که برگزیده خدا _ از میان خلایق _ فلانی است، پس فرمانش را گوش کنید و از او اطاعت کنید در سالی که جنگ ها و فتنه ها فراوان است و سالِ صدای آسمانی است».

24_ از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام نقل شده است که فرمود:

«تُخْتَلَفُ ثَلاثُ رایاتٍ: رایَةٌ بِالْمَغْرِبِ وَرایَةٌ بِالْجَزِیرَةِ وَرایَةٌ بِالشّامِ؛ تَدُومُ الْفِتْنَةُ بَیْنَهُمْ سَنَةً. ثُمَّ ذَکَرَ خُرُوجَ السُّفْیانِیِّ وَما یَفْعَلُهُ مِنَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ، ثُمَّ ذَکَرَ خُرُوجَ الْمَهْدِیِّ وَمُبایَعَةَ النّاسِ لَهُ بَیْنَ الرُّکْنِ وَالْمَقامِ، وَقالَ: یَسِیرُ بِالْجُیُوشِ حَتّی یَسِیرَ بِوادِی الْقُری فِی هُدُوءٍ وَرِفْقٍ، وَیَلْحَقُهُ هُناکَ ابْنُ عَمِّهِ الْحَسَنِیُّ فِی اثْنَی عَشَرَ أَلْفِ فارِسٍ، فَیَقُولُ لَهُ: یَابْنَ عَمِّ! أَنَا


1- ص 75، باب 1، حدیث 9.

ص: 45

أَحَقُّ بِهذَا الْجَیْشِ مِنْکَ، أَنَا ابْنُ الْحَسَنِ وَأَنَا الْمَهْدِیُّ. فَیَقُولُ لَهُ الْمَهْدِیُّ: بَلْ أَنَا الْمَهْدِیُّ. فَیَقُولُ لَهُ الْحَسَنِیُّ: هَلْ لَکَ مِنْ آیَةٍ فَأُبایِعُکَ؟ فَیُومِئُ الْمَهْدِیُّ إِلَی الطَّیْرِ فَیَسْقُطُ عَلی یَدَیْهِ، وَیَغْرِسُ قُضَیْبا فِی بُقْعَةٍ مِنَ الاْءَرْضِ فَیُخْضَرُ وَیُورَقُ، فَیَقُولُ لَهُ الْحَسَنِیُّ: یَابَنْ عَمِّی هِیَ لَکَ»؛(1)

«سه پرچم به مخالفت با یکدیگر برافراشته شود؛ پرچمی در مغرب و پرچمی در عربستان و پرچمی در شام، و فتنه و جنگ بین آنها یک سال طول می کشد _ سپس از قیام سفیانی و ظلم و ستمی که بر مردم روا می دارد، یاد کرد و پس از آن از ظهور و قیام حضرت مهدی علیه السلام و بیعت کردن مردم با او در بین رکن و مقام یاد نمود _ و فرمود: لشکریان خویش را حرکت می دهد تا در کمال آرامش و مدارا به وادی القری می رسند. در آنجا پسرعمویش(2) سیّد حسنی همراه با دوازده هزار سوار به او می رسد و می گوید: ای پسرعمو! من به فرماندهی این لشکر سزاوارتر از تو هستم؛ زیرا من فرزند امام حسن علیه السلام هستم


1- ص 76 و 77، باب 1، حدیث 15.
2- از اینکه در این روایت، چند مورد تصریح شده است که سیّد حسنی _ که از نسل امام حسن علیه السلام است _ حضرت مهدی علیه السلام را به عنوان پسرعمو خطاب می کند، می توان استفاده کرد که: قائم آل محمّد صلی الله علیه و آله از نسل امام حسین علیه السلام می باشد، چنان که عقیده همه علمای شیعه و بسیاری از بزرگان اهل سنّت است، و در کتاب های مختلف از جمله منتخب الاثر مجموعه ای از روایات اهل تسنّن و تشیّع در این باره نقل شده است.

ص: 46

و مهدی من هستم. حضرت مهدی علیه السلام به او می فرماید: بلکه من مهدی هستم. حسنی می گوید: آیا تو را نشانه و معجزه ای هست تا با تو بیعت کنم؟ پس حضرت مهدی علیه السلام به پرنده ای اشاره می نماید و پرنده در دست هایش قرار می گیرد و نِی خشکی را می گیرد و در زمین می کارد _ بلافاصله _ سبز می شود و برگ می دهد. آن زمان «سید حسنی» به او عرض می کند: ای پسر عموی من! این مقام سزاوار توست».

25_ نعیم و ابونعیم از ابوسعید نقل کرده اند که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«یَکُونُ عِنْدَ انْقِطاعٍ مِنَ الزَّمانِ وَظُهُورٍ مِنَ الْفِتَنِ رَجُلٌ یُقالُ لَهُ الْمَهْدِیُّ، یَکُونُ عَطآؤُهُ حَثِیّا»؛(1)

«هنگامی که آخرالزمان شود _ و یأس و ناامیدی رخ نماید _ و فتنه ها ظاهر شود، مردی خواهد بود که مهدی نامیده می شود و بخشش و عطایایش ریزان و سرشار است».

26_ ابونعیم از عبدالرحمن بن عوف نقل کرده است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«یَکُونُ عِنْدَ انْقِطاعٍ مِنَ الزَّمانِ لَیَبْعَثَنَّ اللّه ُ مِنْ عِتْرَتِی رَجُلاً أَفْرَقَ الثَّنایا أَجْلَی الْجِبْهَةِ یَمْلاَءُ الاْءَرْضَ عَدْلاً، یَفِیضُ الْمالَ فَیْضا»؛(2)


1- ص 84، باب 1، حدیث 33.
2- ص 84، باب 1، حدیث 32.

ص: 47

«هنگامی که آخرالزمان شود _ یأس و ناامیدی و قحطی رخ نماید _ به تحقیق خداوند مردی از خاندان مرا برخواهد انگیخت، دندان های پیشینش فاصله دار و جبینش گشاده است. زمین را از عدالت پر می سازد و مال فراوان می بخشد».

27_ احمد و مسلم از ابوسعید و جابر، از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده اند که آن حضرت فرمود:

«یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمانِ خَلِیفَةً یُقَسِّمُ الْمالُ وَلا یَعُدُّهُ»؛(1)

«در آخرالزمان خلیفه ای خواهد بود که مال را بدون اینکه بشمارد، تقسیم می کند».

28_ حذیفه یمانی از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرده که آن حضرت _ درباره قضیه حضرت مهدی علیه السلام و بیعت کردن مردم با او در بین رکن و مقامِ خانه کعبه و خروج او به سوی شام _ فرمود:

«وَجَبْرَئِیلُ عَلی مَقْدِمَتِهِ، وَمِیکائِیلُ عَلی ساقَتِهِ، یَفْرَحُ بِهِ أَهْلُ السَّمآءِ وَالاْءَرْضِ وَالطَّیْرُ وَالْوَحْشُ وَالْحِیتانُ فِی الْبَحْرِ»؛(2)

«و جبرئیل در رأس پیشاهنگان لشکر و میکائیل در رأس دنباله داران لشکر او قرار دارند، آسمانیان و زمینیان و پرندگان و حیوانات وحشی و ماهیان دریا، همگی به ظهور او شاد می شوند».


1- ص 83، باب 1، حدیث 28.
2- ص 77، باب 1، حدیث 16.

ص: 48

این روایت را ابوعمر و عثمان بن سعید مقری نیز در کتاب «سنن» خود نقل کرده اند.

29_ احمد و باوردی در کتاب المعرفة و ابونعیم از ابوسعید نقل کرده اند که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«بُشْراکُمْ بِالْمَهْدِیِّ! رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ مِنْ أُمَّتِی عَلَی اخْتِلافٍ مِنَ النّاسِ وَزَلازِلَ، فَیَمْلاَءُ الاْءَرْضَ قِسْطا وَعَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْرا وَظُلْما، وَیَرْضی عَنْ ساکِنِ السَّمآءِ وَساکِنِ الاْءَرْضِ، وَیُقَسِّمُ الْمالَ صِحاحا بِالسَّوِیَّةِ بَیْنَ النّاسِ وَیَمْلاَءُ قُلُوبَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ غَنیً، وَیَسَعُهُمْ عَدْلَهُ حَتّی إِنَّهُ یَأْمُرُ مُنادِیا فَیُنادِی: مَنْ لَهُ حاجَةٌ؟ فَما یَأْتِیهِ أَحَدٌ إِلاّ رَجُلٌ واحِدٌ، یَأْتِیهِ یَسْأَلُهُ فَیَقُولُ: اِئْتِ السّادِنَ یُعْطِیکَ. فَیَأْتِیهِ فَیَقُولُ: أَنَا رَسُولُ الْمَهْدِیِّ إِلَیْکَ لَتُعْطِیَنِی مالاً، فَیَقُولُ: اِحْثِ! فَیَحْثِی، فَلا یَسْتَطِیعُ أَنْ یَحْمِلَهُ. فَیَلْقی حَتّی یَکُونَ قَدْرَ ما یَسْتَطِیعُ أَنْ یَحْمِلَهُ فَیَخْرُجُ بِهِ وَیَنْدِمُ، فَیَقُولُ: أَنَا کُنْتُ أَجْشَعُ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ نَفْسا، کُلُّهُمْ دَعی إِلی هذَا الْمالِ فَتَرَکَهُ غَیْرُهُ، فَیَرُدَّهُ عَلَیْهِ فَیَقُولُ: إِنّا لا نَقْبَلُ شَیْئا أَعْطَیْناهُ، فَیَلْبَثُ فِی ذلِکَ سِتّا أَوْ سَبْعا أَوْ تِسْعَ سِنِینَ، وَلا خَیْرَ فِی الْحَیاةِ بَعْدَهُ»؛(1)

«شما را به مهدی بشارت باد! مردی از قریش از بین امّت من،


1- ص 79 و 80، باب 1، حدیث 21.

ص: 49

در زمانی که مردم با هم به مخالفت و ستیز بر می خیزند و زلزله ها روی می دهد، او زمین را از عدالت و برابری پر می سازد چنان که از ظلم و جور پر شده باشد. آسمانیان و ساکنان زمین از او راضی و خشنود می شوند. او مال را به درستی و برابری بین مردم تقسیم می کند و دل های امّت محمّد صلی الله علیه و آله را از بی نیازی می آکند و عدالت او همگان را شامل می شود، تا آنجا که فرمان می دهد منادی ندا در دهد: کیست که نیازی داشته باشد؟ پس هیچ کس جز یک مرد به نزد او نمی آید. آن مرد نزد او می آید و درخواست می کند، می فرماید: به نزد نگهبان پرده دار برو، به تو [نیازت را] می دهد. به نزد او می رود و می گوید: من فرستاده مهدی هستم، نزدت آمده ام که مالی به من عطا کنی. پس می گوید: بریز و آن قدر از مال به دامنش می ریزد که نمی تواند آن را حمل کند. پس مال را بیرون می برد، در حالی که پشیمان است و با خود می گوید: من طمع کارترین و حریص ترین فرد از امّت محمّد صلی الله علیه و آله بودم، همه آنان به این مال فراخوانده شدند؛ امّا جز من کسی آن را قبول نکرد. پس بازمی گردد و پول ها را به نگهبان پس می دهد. او می گوید: ما چیزی را که به کسی بخشیدیم، بازپس نمی گیریم. پس آن حضرت، در چنان حکومتی شش یا هفت یا نه سال درنگ می کند و بعد از او، خیری در زندگانی نیست».

ص: 50

30_ نیز او (نعیم بن حمّاد) از عبداللّه از ابوسعید، از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرده است که آن حضرت فرمود:

«اَلْمَهْدِیُّ مِنّا، أَجْلَی الْجِبْهَةِ أَقْنَی الاْءَنْفِ»؛(1)

«مهدی از نسل ماست، گشاده پیشانی است و وسط بینی او قدری برآمده است».

31_ نعیم بن حمّاد از ابوسعید خدری نقل کرده است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«سَتَکُونُ بَعْدِی فِتَنٌ؛ مِنْها فِتْنَةُ الاْءَحْلاسِ یَکُونُ فِیها حَرْبٌ وَهَرْبٌ، ثُمَّ بَعْدُها فِتْنَةٌ أَشَدُّ مِنْها، ثُمَّ تَکُونُ فِتْنَةٌ، کُلَّما قِیلَ: انْقَطَعَتْ تَمادَتْ حَتّی لا یَبْقی بَیْتٌ إِلاّ دَخَلَتْهُ، وَلا مُسْلِمٌ إِلاّ مَلَّتْهُ حَتّی یَخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ عِتْرَتِی»؛(2)

«پس از من فتنه هایی رخ خواهد داد؛ یکی از آن فتنه ها، فتنه تنگدستی و بیچارگی و خانه نشینی خواهد بود. در آن فتنه، جنگ ها و گریزها به وقوع می پیوندند، و بعد از آن فتنه ای سخت تر و پس از آن فتنه ای دیگر خواهد بود. هرچه گفته می شود: دیگر فتنه به پایان رسید، گسترش بیشتر می یابد، تا جایی که هیچ خانه ای نمی ماند مگر آن که فتنه ای آن را در بر می گیرد، و هیچ مسلمانی نیست مگر آن که فتنه ها او را دلزده و دلتنگ ساخته باشد، تا اینکه مردی از خاندان من قیام کند».


1- ص 99، باب 3، حدیث 3.
2- ص 99، باب 3، حدیث 3.

ص: 51

32_ نعیم از علی علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود:

«لا یَخْرُجُ الْمَهْدِیُّ حَتّی یُقْتَلُ ثُلْثٌ، وَیَمُوتُ ثُلْثٌ، وَیَبْقی ثُلْثٌ»؛(1)

«مهدی قیام نخواهد کرد تا زمانی که یک سوم مردم کشته شوند، یک سوم دیگر بمیرند و _ تنها _ یک سوم آنها باقی بمانند».

33_ ابن ابی شیبه نقل کرده است که گفت: فلانی _ مردی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله _ برایم روایت کرد که:

«إِنَّ الْمَهْدِیَّ لا یَخْرُجُ حَتّی تَقْتُلَ النَّفْسَ الزَّکِیَّةَ، فَإِذا قُتِلَتْ النَّفْسُ الزَّکِیَّةُ غَضِبَ عَلَیْهِمْ مَنْ فِی السَّمآءِ وَمَنْ فِی الاْءَرْضِ؛ فَأَتَی النّاسُ، فَزَفُّوهُ کَما تَزِفُّ الْعَرُوسُ إِلی زَوُجِهِ لَیْلَةَ عُرْسِها، وَهُوَ یَمْلاَءُ الاْءَرْضَ قِسْطا وَعَدْلاً، وَتَخْرُجُ الاْءَرْضُ نَباتِها وَتَمْطِرُ السَّمآءُ مَطَرَها وَتَنْعُمُ أُمَّتِی فِی وِلایَتِهِ نِعْمَةَ لَمْ تَنْعُمْها قَطُّ»؛(2)

«همانا مهدی علیه السلام قیام نخواهد کرد تا آن زمان که نفس زکیّه کشته شود. وقتی نفس زکیّه کشته شد، هر کس در آسمان و هر کس در زمین است، بر کشندگان او خشمگین می شوند، پس مردم می آیند و شادمانه گرداگردش می چرخند چنان که در شب عروسی شادمانه گرد عروس می چرخند. و مهدی علیه السلام زمین را از


1- ص 103 و 104، باب 4، فصل 2، حدیث 4.
2- ص 112، باب 4، فصل 2، حدیث 6.

ص: 52

عدل و داد پر می کند و امت من در زمان ولایت و حکومت او از چنان نعمتی برخوردار می شوند که هرگز در گذشته از آن بهره مند نبوده اند».

34_ ابوعمرو دانی در کتاب «سنن» خویش از خذیفه نقل کرده است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«یَلْتَفِتُ الْمَهْدِیُّ وَقَدْ نَزَلَ عِیسَی بْنُ مَرْیَمَ کَأَنَّما یَقْطِرُ مِنْ شَعْرِهِ الْمآءُ. فَیَقُولُ الْمَهْدِیُّ: تَقَدَّمْ! صَلِّ بِالنّاسِ! فَیَقُولُ عِیسی: إِنَّما أُقِیمَتِ الصَّلاةُ لَکَ، فَیُصَلِّی خَلْفَ رَجُلٍ مِنْ وُلْدِی»؛(1)

«مهدی علیه السلام متوجّه می شود که عیسی بن مریم نازل شده است و چنان است که گویا از موهایش آب می چکد. مهدی علیه السلام به او می فرماید: بفرما، پیش برو و با این مردم نماز بگزار. عیسی گوید: این نماز برای اقتدایِ به تو به پا داشته شده. پس پشت سر مهدی علیه السلام که مردی از فرزندان من است، نماز می خواند».

35_ طبرانی در کتاب الاوسط و حاکم از امّ سلمه روایت کرده اند که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«یُبایِعُ الرَّجُلُ بَیْنَ الرُّکْنِ وَالْمَقامِ عِدَّةَ أَهْلِ بَدْرٍ، فَیَأْتِیهِ عَصائِبُ أَهْلِ الْعِراقِ وَأَبْدالِ أَهْلِ الشّامِ، فَیَغْزُوهُ جَیْشٌ مِنْ


1- ص 160، باب 9، حدیث 9.

ص: 53

أَهْلِ الشّامِ حَتَّی انْتَهَوْا بِالْبَیْداءِ خَسْفٌ بِهِمْ»؛(1)

«عده ای به تعداد لشکریان بدر با آن مرد _ مهدی علیه السلام _ بین رکن و مقام کعبه بیعت می کنند، پس جمعی از بزرگان اهل عراق و صالحین اهل شام به یاری او می آیند. پس لشکری از اهل شام با او و یارانش می جنگند، تا به منطقه ای به نام بیداء می رسند، زمین آنان را (لشکر شام) را در خود فرو می برد».

36_ نعیم از محمّد بن حنفیه نقل کرده است که گفت: نزد علی علیه السلام بودیم، پس مردی از او درباره مهدی علیه السلام سؤال کرد، آن حضرت فرمود: هیهات، چقدر دور است! سپس با دستش نُه عدد شمرد(2) و بعد فرمود:

«ذلِکَ یَخْرُجُ فِی آخِرِ الزَّمانِ، وَإِذا قِیلَ لِلرِّجالِ: اللّه َ اللّه َ! قُتِلَ؛ فَیَجْمَعُ اللّه ُ لَهُ قَوْما قَزَعا کَقَزَعِ السَّحابِ یُؤَلِّفُ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ، لا یَسْتَوْحِشُونَ عَلی أَحَدٍ، وَلا یَفْرَحُونَ بِأَحَدٍ، دَخَلَ فِیهِمْ عَلی؛ عِدَّةِ أَصْحابِ بَدْرٍ، لَمْ یَسْبِقْهُمْ الاْءَوَّلُونَ وَلا یُدْرِکْهُمْ الاْآخِرُونَ، وَعَلی عَدَدِ أَصْحابِ طالُوتَ الَّذِینَ جاوَزُوا النَّهْرَ مَعَهُ»؛(3)

«او در آخرالزمان ظهور خواهد کرد و در زمانی که درباره اش


1- ص 117، باب 4، فصل 2، حدیث 18.
2- این نُه بار باز و بسته کردن دست یا شمردن نُه عدد با دست (عقد بیده تسعا) چه مفهومی دارد؟ در این باره گفته شده است: حضرت علی علیه السلام به این وسیله خواستند اشاره ای داشته باشند به اینکه تعداد امامان معصوم از نسل حسین علیه السلام نُه نفر است که نهمین آنان مهدی علیه السلام است. از این رو، وقتی به نهمین شماره رسیدند، فرمودند: «ذلک یخرج فی آخرالزمان».
3- ص 144، باب 6، حدیث 8.

ص: 54

گفته شود: خدا را! خدا را! که او کشته شده است،(1) پس خداوند برای او از جای جای زمین گروهی را که همچون قطعه های ابر پراکنده اند، گرد هم می آورد و بین دل هایشان الفت و پیوند ایجاد می کند، به گونه ای که از هیچ کس نمی هراسند و به هیچ کس شادمان نمی شوند. به تعداد اصحاب بَدر در این گروه وارد می شوند، کسانی که پیشینیان بر آنان سبقت نگرفته و پسینیان توفیق درک و وصول به آنان را نمی یابند و آنان به تعداد اصحاب طالوت اند که با او از نهر گذشتند».

37_ ابن ماجه و طبرانی از عبداللّه بن حارث بن جزء زبیدی نقل کرده اند، که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

«یَخْرُجُ ناسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ، فَیُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِیِّ سُلْطانَهُ»؛(2)

«مردمی از مشرق زمین قیام می نمایند و برای سلطنت و حکومت حضرت مهدی علیه السلام زمینه سازی می کنند».

38_ ابوغنم کوفی در کتاب فتن از علی بن ابی طالب علیه السلام روایت کرده است که آن بزرگوار فرمود:


1- عبارت متن کتاب این است: «اللّه اللّه قیل؛ یعنی خدا را! خدا را! گفته شده است»؛ لکن ظاهر این است که عبارت صحیح به این گونه باشد: «اللّه اللّه قُتل؛ یعنی خدا را! خدا را! او کشته شده است». با این همه در کشف الاستار به گونه ای دیگر آمده است: «اذا قال الرجل: اللّه تعالی قتل؛ یعنی مردی گوید که خدا او را کشته است». و افزوده است که: حافظ ابوعبداللّه حاکم در کتاب مستدرک خود آن را نقل کرده و گفته است که: این حدیث، بر مبنای بخاری و مسلم صحیح شمرده می شود، اگرچه خود آن دو ذکری از آن ندارند.
2- ص 147، باب 7، حدیث 2.

ص: 55

«وَیْحا لِلطّالِقانِ! فَإِنَّ للّه ِِ بِها کُنُوزٌ لَیْسَتْ مِنْ ذَهَبٍ وَلا فِضَّةٍ؛ وَلکِنْ بِها رِجالٌ عَرَفُوا اللّه َ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ، وَهُمْ أَنْصارُ الْمَهْدِیِّ فِی آخِرِ الزَّمانِ»؛(1)

«آه از طالقان _ رحمت باد بر طالقان! _ خدا را در آن شهر گنجینه هایی است که از طلا و نقره نیستند؛ بلکه در آن مردانی هستند که خدا را به حقیقت معرفت شناخته اند و آنان در آخرالزمان، یاوران مهدی علیه السلام خواهند بود».

39_ ابونعیم از ابوسعید نقل کرده است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«مِنَّا الَّذِی یُصَلِّی عِیسَی بْنُ مَرْیَمَ خَلْفَهُ»؛(2)

«از نسل ماست آن کسی که عیسی بن مریم پشت سر او نماز می خواند».

40_ ابوبکر اسکافی، در کتاب فوائد الاخبار از جابر بن عبداللّه نقل کرده است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

«مَنْ کَذَّبَ بِالدَّجّالِ فَقَدْ کَفَرَ، وَمَنْ کَذَّبَ بِالْمَهْدِیِّ فَقَدْ کَفَرَ»؛(3)

«کسی که دجّال را تکذیب کند کافر شده، و کسی که مهدی علیه السلام را تکذیب کند کافر شده است».


1- ص 150، باب 7، حدیث 14.
2- ص 158، باب 9، حدیث 1.
3- ص 170، باب 12، حدیث 2.

ص: 56

خدای تعالی را سپاس می گویم که مرا به نقل این چهل حدیث از بین روایات وارد شده درباره حضرت مهدی علیه السلام شرافت و توفیق بخشید.

در این باره، هرکس خواستار احادیثی بیشتر و بحثی گسترده تر است، می تواند در کتاب های "مسانید" و "جوامع" و کتاب های مبسوطی چون "بحارالانوار" و "العوالم" و کتاب "کمال الدین" از شیخ صدوق و "غیبت" از شیخ طوسی و "کفایة الاثر" و کتاب ما "منتخب الاثر" به بررسی و تحقیق بپردازد. الحمد للّه رب العالمین

12 رجب الخیر 1401

قم مقدّسة

لطف اللّه صافی گلپایگانی

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109